هنر و هنرمند پس از به قدرت رسیدن طالبان «هنر، چهل سال به عقب برگشت!»

گزارش: زولفا بهنیا

«هنرمند در اين کشور به مترسکي مي‌ماند که انسان‌هاي وحشي‌صفت، هيچ گونه هراسي از وجودش را به ذهن نمي‌آورد.» جواد پايا، هنرمندي که دوازده سال از عمرش را صرف هنر کرده است. وضعيت کنوني هنر در کشورش، وي را وادار به نوشتن چنين جمله‌اي مي‌کند.
هنر و هنرمند يک بار ديگر افت باورنکردني را پس از به قدرت رسيدن طالبان در افغانستان تجربه مي‌کند، طوري که هنر در افغانستان بي‌رنگ و روح شده و پا به فرار گذاشته است. هنرمندهايي که سال‌ها تلاش کردند تا جايگاه هنر و هنرمند را در افغانستان يک بار ديگر رونق بدهد و پايا نگهدارد. ولي اکنون هنر را خار و حقيرترين حرفه موجود مي‌دانند. وضعيت هنر، اکثريت هنرمندان اين ديار را نااميد و سردرگم کرده است. خيلي از اين هنرمندان رخت بسته‌اند. قلم‌ها، برس‌هاي رنگي‌شان جاي ديگري را به دور از افغانستان طرح‌هاي هفت‌رنگ مي‌کشد.
جواد پايا، هنرمند و استاد در انستيتوت هنرهاي زيبا و صنايع کابل، وضعيت هنر را پس از طالبان چنين بيان مي‌کند: «با آمدن طالبان، کارگاه‌هاي هنري از بين رفت، نمايشگاه‌هاي هنري برگزار نشد. هنرمندان تابلوها و اثر هنري‌شان را پاره و يا سوزاندند. خريد و فروش اثر هنري متوقف شد و هنر به اندازه سي يا چهل سال به عقب برگشت و از هم پاشيد.» او که خودش دوازده سال در بخش نقاشي کار مي‌کند و شاگردان زيادي را با هنر نقاشي و ارزش هنر آگاه کرده است و در عرصه پيشرفت و آشنايي مردم با هنر برنامه‌هاي مختلف هنري را به طور رايگان ايجاد کرده بود. به گفته وي دليل اين‌که مردم افغانستان توجه و ارزش خاص به هنر ندارند، عدم آگاهي و انگيزه مردم به اثرهاي هنري است که بايد براي درک مردم از هنر کار صورت بگيرد. ولي حالا همه‌ فعاليت‌هاي هنري‌اش متوقف و هدفي که براي پيشرفت هنر در افغانستان داشت به انزوا رفت.
به باور هنرمندان با وجود اين‌که هنر در افغانستان، سال‌هاي پيش هم ارزش و جايگاهي در بين مردم نداشت و اکثريت توجه خاص به يادگيري و پيشرفت در اين عرصه را نداشتند. ولي ده سال اخير براي هنر در افغانستان دوره خوبي بود و هنر پيشرفت چشم‌گيري داشت؛ چنان‌که در سال‌هاي 1382 و 1383 آموزشگاه‌هاي محدودي در سطح کابل وجود داشت. (در کارته چهار و شهرنو فقط يک آموزشگاه نقاشي وجود داشت.) ولي پيش از سقوط حکومت توسط طالبان ما شاهد کارگاه‌ها و آموزشگاه‌هاي هنري زيادي در سطح کابل بوديم. هم‌چنان در تحصيلات عالي، دانشکده هنرهاي دانشگاه کابل، مزار و برخي ديگر از دانشگاه‌ها در افغانستان ارتقاي خوبي داشتند. از آن جمله ايجاد ديپارتمنت‌هاي جديد در بخش هنر، جذب استادهاي مسلکي و هم‌چنان افزايش تعداد زيادي از دانشجويان علاقه‌مند در بخش هنر در هر سال بود، که دانشکده هنرهاي دانشگاه کابل يکي از پرجمعيت‌ترين و موفق‌ترين در بين همه‌ دانشکده‌هاي دانشگاه کابل پيش از سقوط دولت پيشين بود. ولي اکنون يک بار ديگر هنر و هنرمند پس از سقوط حکومت پيشين به دست طالبان، به عقب‌گرد زماني برگشت.
اين در حالي است که طالبان پس از ورودشان به کابل، اولين کاري که در عرصه هنر انجام دادند، پاک کردن اثرهاي هنري از ديوارهاي کابل و وضع کردن محدوديت‌هاي هنري در دانشکده هنر دانشگاه کابل بود. چنان‌که به گفته دانشجويان اين دانشکده در هر ديپارتمنت محدوديت‌هايي وضع شده است.
در بخش گرافيک: فيگور و اناتومي کار نشود.
در بخش نقاشي: نقاشي چهره‌ها و تمام زنده‌جانان منع شده است.
در بخش مجسمه سازي: ساختن انسان و حيوان ممنوع است و فقط طبيعت ساخته شود. چنان‌که چندي پيش مجسمه مادر، يکي از مشهورترين مجسمه دانشگاه کابل را نيز از صحن دانشگاه برداشتند.
در بخش موسيقي: نواختن موسيقي ممنوع است و فقط بايد تيوري خوانده شود. دروازه صنف عملي موسيقي که «موسيقي شرقي مختص افغانستان» است و موسيقي غربي بسته و مهر و لاک شده است.
در بخش سينما و تياتر هم بايد مطابق به شريعت اسلامي انجام شود.
با وضع اين محدوديت‌ها و از طرفي، ترک اساتيد مسلکي اين دانشکده، بالاي اکثريت دانشجويان اين دانشکده تاثيرات ناشي از نااميدي از آينده هنري و کاري‌شان و هم‌چنان ترک تحصيل را به همراه داشته است. مرتضي قاسمي دانشجوي سينماي اين دانشکده است. او پس از ورود طالبان و ديدي که طالبان نسبت به هنر نشان مي دهد، ترک تحصيل مي‌کند و با نااميدي راه مهاجرت را در پيش مي‌گيرد. او که در يکي از کشورها پناهجو شده است مي‌گويد: «بعد از روزي که کابل به دست طالبان افتاد، اميدي به درس، دنياي هنر و ادامه تحصيل در افغانستان از بين رفت. ما در صنف سي نفر بوديم، اکثريت ما در روزهاي اول سقوط کابل، از راه قاچاق راهي ايران، پاکستان و ترکيه شديم. در کابل فقط هشت نفر از هم‌صنفي‌هايم مانده که آن‌ها نيز مايل به ادامه درس نيستند.» او هم‌چنين به اين آرزو است که روزي دوباره به کشور و دنياي هنري‌اش برگردد. وي مي‌افزايد: «ما هنر و درس‌مان را ترک نکرده‌ايم، بلکه دنياي هنر را سياست ديني از ما گرفت. اگر روزي تاريکي از بين رفت و دنياي هنر دوباره به اوج خود رسيد، ما حاضريم از هر جاي دنيا به افغانستان برگرديم.»
اسدالله انصاري هم‌چنان يکي از هنرمنداني است که هفت سال در اين عرصه فعاليت کرده است. او نيز دنياي هنر را پس از به قدرت رسيدن طالبان نااميدکننده مي‌داند و مي‌گويد: «پيش از طالبان هنر رونق پيدا کرده بود. اما حالا کم‌رنگ شده است، بسياري از هنرمندان سال‌ها تلاش کردند تا هنر را شکوفا بسازند، ولي همه رفتند.» او نسبت به علاقه‌مندي خاصي که به حرفه‌اش دارد، تاکيد مي‌کند « در هر شرايطي و زير هر نظامي که باشد، به کار خود ادامه مي‌دهم.»
از طرفي شرايط بد اقتصادي که بخش‌هايي از مملکت را متضرر ساخته، روي هنر و هنرمند نيز بي‌تاثير نبوده. چنان‌که جواد پايا هنرمند، رابطه اقتصاد و هنر را در شرايط بد اقتصادي کنوني، چنين مي‌گويد: «اقتصاد رابطه مستقيم به هنر دارد، چون براي مردم يادگيري هنر کار ذوقي است. اگر پول‌دار باشد مي‌خواند و اگر نباشد نمي‌خواند. حالا اقتصاد به رکود مواجه شده و اکثريت از وظيفه‌شان برکنار شدند و خريد و فروش تابلو و اثر هنري هم به کلي متوقف شده است.» و از طرفي، از عمده‌ترين تاثيرات منفي که هنر و هنرمند پس از طالبان متقبل شده نيز مي‌گويد: «هنرمند بايد ذهن آرام داشته باشد، تا بتواند اثر خوب خلق کند. هنرمند بايد شکم سير داشته باشد، تا بتواند اثر خوب خلق کند.» و اما مواردي که در شرايط فعلي وضعيت را نابه‌هنجارتر ساخته است.

Back to top button