سلام رحیمی و کانال مخفی
سلام رحیمی، یکی از چهرههای مرموز و در عین حال پرقدرتبه در دوره حکومت غنی بود. او زمانی که رییس دفتر بود، تقریباً نقش رییس جمهور در سایه را داشت.
ظاهراً بعد از مدتی، در نتیجه واکنشهای گسترده مردم به تقرریهای سلیقهای، مخالفتهای درون حکومتی و گسترش قدرت سلام رحیمی تقریباً به حیث رییس جمهور در سایه، اشرف غنی متوجه قدرت رو به رشد او شد و گویا به رسم کم ساختن دسترسیاش به منابع اولی قدرت، او را نخست به حیث وزیر صلح و بعداً به حیث نماینده خود در امور صلح، تعیین کرد. رحیمی با وجودی که عضو هیأت مذاکرهکننده نبود؛ اما با توجه به اینکه نزدیکترین فرد قابل اعتماد به رییس جمهور غنی بود، نه تنها خود را عضو این هیأت ساخته بود، بلکه به شکل دوامدار رییس گروه تماس نیز بود.
او در جلسات گروه تماس، در کنار اینکه اکثراً در موضعش دچار تناقض بود، نظر به مشکلات صحیای که داشت، نمیتوانست تمرکز داشته باشد. این مسأله باعث شده بود تا حداقل من بارها در جلسات داخلی هیأت در مورد حضور آقای رحیمی و اینکه ریاست جلسات گروه تماس را داشت، اعتراض کنم. یقین دارم که همکارانم در هیأت مذاکرهکننده، این مسأله را به یاد دارند.
در روزهای اخیر [حکومت پیشین]، او و چند تن دیگر از اعضای هیأت مذاکرهکننده، کانال مستقیم تماس با طالبان را به نام (Back Channel) یا کانال مخفی ایجاد کرده بودند. گزارشهایی وجود داشت که نشان میداد، آنها بار بار در منازل شخصی و دفاتر طالبان، روی مسایل مختلف صحبت میکردند. در حقیقت کانال مخفی آنها یک هیأت مذاکرهکننده کوچک در میان هیأت مذاکرهکننده اصلی بود که این مسأله را نیز من و شمار دیگری از همکارانمان در داخل هیأت برجسته و از اعضای هیأت تقاضا کردیم تا به اصول کلی و ارزشها برمبنای کار تیمی متعهد باقی بمانند. ایجاد کانال مخفی و تماس دوامدار شماری از اعضای هیأت به دور از چشم سایر اعضای هیأت با طالبان را من با یک عضو بلندرتبه حکومت -یک ماه قبل از سقوط کابل، در سفری که از قطر به کابل بعد از سقوط بعضی از ولسوالیهای ولایت بدخشان داشتم- مطرح کردم. جواب آن مقام بلندپایه حکومتی این بود که «بعد از رفتن ما، طالبان بیایند و حکومت کنند». البته من آن زمان فکر کردم که این بیان، یک کنایه است؛ ولی حالا میدانم که منظورشان چه بود.
در چند روز اخیر، از طریق رسانهها متوجه شدم که آقای رحیمی با تغییر قیافه به کابل نزد طالبان رفته و گویا اینکه به آنان بیعت کرده است.
البته افغانستان کشور همه است و یقین دارم، تعداد زیادی که علیه به قدرت رسیدن طالبان و به رسم اعتراض کشور خود را ترک کردهاند، آرزو دارند، این روزهای دشوار را در کنار مردم خود باشند و شاید شماری با قبول تهدیدات امنیتی، علاقهمند برگشت نیز باشند. هر رفتن به کابل به معنای بیعت به طالبان نیست. شاید بسیاری از ما، علاقهمند مبارزه از داخل کشور باشیم؛ مقاومت و مبارزه برای برگشتاندن قدرت به مردم، تنها جنگ نظامی نیست. اما آنچه در سفر آقای رحیمی و صحبتهایش در تلویزیون ملی که در رسانههای اجتماعی دست به دست شد، جالب بود، چند مسأله است:
۱- توجیه اعمال طالبان و شبیهسازی آنها به صدر اسلام و ربط دادن نوع عملکرد آنها به خلفای راشدین.
۲- تأکید و مشورت او به اینکه انتقادات و اعتراضات مردم ارزش ندارد و اینکه مردم در هر صورت ناراض هستند و طالبان باید به اعمال خود ادامه دهند، همه را به یاد مسخره ساختن مردم و رأی آنها توسط حواریون غنی میاندازد. با این مشورتها، میتوانیم عمق مردمستیزی را در میان اطرافیان غنی حدس بزنیم.
من یقین دارم که در پی تحولات سریع و یکدستسازی قدرت در افغانستان، نقش کانالهای مخفی بیتأثیر نبود. من اگر به جای طالبان میبودم -که خوشبختانه نیستم- با کسانی که به هیچ اصول و ارزشی پابند و وفادار نیستند و به آسانی همراه با قیافه، اصول سیاسی خویش را نیز تغییر میدهند، هیچگاه صحبت نمیکردم. چون اگر آنها وفا میکردند به کسانی که آنها را کسی ساختند، وفا میکردند.
هشت صبح