حق آزادی و وضع محدودیتها بر زنان
نویسنده: سمیرا بشارت
آزادی نعمت بزرگی است که خداوند برای بندهگان خود ارمغان کرده است و هر شخص حق آزاد بودن و آزاد زیستن را دارد، چه زن باشد و چه مرد.کسی حق ندارد آزادی او را سلب کند. که با تأسف فراوان در جامعه زنستیز و مردسالار سنتی افغانستان این ارزش زیر پا شده و صداها خفه گشته و آزادی با شعارهای زیبا؛ میان کتابها سرگردان است و در جامه عمل اثری از آن قابل دید نیست. به ویژه زنان که تمامی گفتههایشان ناگفته مانده و در میان چهاردیواریها بند بودهاند. و در درازنای تاریخ کمترین نقشی در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور داشتهاند و به عنوان جنس دوم از ایشان یادآوری میشود. حضور ایشان در جامعه کمرنگ بوده اگر گاهی هم خواستند صدا بلند کنند، مشت آهنین به دهن ایشان کوبیده و نگذاشتند زبان باز کنند و با خشونت ایشان را در بند کشیدند.
هر که خواست به هر وجهی مادری را، دختری را، خواهری را، همسری را در بند کشیدند و عذابش کردند کجاست مرحمی تا دوا کند این درد را مگر تنها به مرگ میشود آرام گرفت؟ از کدامین درد بگویم رخشانه که بیرحمانه سنگسار شد؟ و یا هم فرخنده که به اتهام سوختاندن کتاب مقدس دینی به سختترین وجه عذابش کردند و وحشیانه به آتش کشیدند که هرگز از ذهنها بیرون نخواهد شد در حالیکه وی علیه خرافات و جهالت به مبارزه میپرداخت که به وسیله چند تن از بیخرد و کوردل. خودمختارانه به کام مرگ کشانده شد. که این عمل زشت و غیرانسانی که معصومه را به مرگ کشاند، نه به دین ربطی دارد، و نه اسلام میپذیرد دین اسلام را نزد بیدینها و مخالفین اسلام بیشتر دین وحشت و خشونت معرفی کردند.
نه بند است، نه زنجیر، همه بسته چرائیم
چه بند است و چه زنجیر که در پاست خدایا!
در مقابل چنین اعمال وجدانی که بیدار باشد و به عنوان یک انسانی که به مقام انسان و انسانیت ارج بگذارد خاموش ننشسته واکنش نشان خواهد داد. مراجع زیربط را آگاه خواهد ساخت. و به کارهای آنی و آتی اقدام خواهد کرد. بهخاطر روشن ساختن هرچه بیشتر اذهان عامه برنامههای را باید مد نظر گرفت. میتوان مقالات، متنها و حتی کتابهایی در این زمینه نوشت. و آن را از طریق روزنامهها و شبکههای اجتماعی که اکثریت جوانان از آن امروز بهرهمند هستند منتشر کرد. و یا هم با پیوستن در جامه – مدنی میتوان با راهاندازیها به صورت گروهی در این زمینه اقدام کرد. و باید در مفردات درسی معارف و دانشگاهها مسایل دینی آن چنان که است گنجانیده شود. نه به خواست چند ملا و آخوند که از دین آگاهی ندارد. باید دانست و درک کرد که دین اسلام به پنج وقت نماز (و آن هم عادت) خلاصه نمیشود. باید از اصل و اساسات آن دانست. اگر چنین فرض شود: واقعا خانمی کتاب مقدس را سوختاند حتی خدا در کلامش حکم مرگ وی را صادر نکرده آیات قرآن و احادیث نبوی به حفظ جان تأکید دارد، چی رسد به افراد غیرمسوول که او را شکنجه کنند و به قتل برساند. شخصی اگر مرتد هم باشد به دلیل تغیر عقیدهاش مستحق قتل نیست.
افانت نکره الناس حتی یکون امؤمنین
ترجمه: آیا مردم را مجبور میکنی که مومن باشند؟
امام غزالی هم در این زمینه مینویسد: (اسلام طبیعتش آزادی و دموکراسی است قاعدتا» نباید با میل و رغبت اشخاص مخالفت کرد، اما خروج از آن هم آزاد نیست) که دلایلی ندارد. به اساس ماده پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر هم هیچ کس را نمیتوان تحت شکنجه، مجازات یا رفتاری قرارداد که ظالمانه برخلاف انسانیت و شئون بشری باشد. بدین اساس هیچ فردی حق ندارد خود سرانه قانونی بسازد و آن را تطبیق کند که به ضرر جامعه تمام شود. در صورت چنین اعمال خودسرانه قانون وجود داردکه باید طبق آن پیش رفت. باید نخست دانست که عامل این کار کیست و چه حد دانش دارد؟ به کدام دلیل زنان را شکنجه میکند آیا کدام دلیل منطقی و یا شرعی دارد یا خیر! این عمل خود سر او را باید تقبیح کرد و به هر شکل ممکن باید مانع آن شد. در غیر آن افراد بیمسوولیت بار آمده و چنین اعمال خودسرانه تکرار خواهد شد؛ که در نتیجه هم دین و هم دولت زیر سوال خواهد رفت. به امید فردای که وجدانها بیدار شده دین داری میراثی نبوده و علیه بیداد گری و استبداد برخاسته و حق مظلوم از ظالم گرفته شود.