خوباست که سران و سخنگویان طالبان بهبیان نرم و دیپلوماتیک رویآورد!
سیکنال سیاسی طالبان؛
این اولینباری استکه سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، یکی از پرقدرتترین و بنیادگراترین فرمانده و وزیر داخله حکومت طالبان، در گفتگوی تلویزیونیای با سیانان میگوید که طالبان دنبال رابطه با آمریکا و بقیه کشورهای جهان بر بنیاد اصول بینالمللی میباشد. با این بیان او بهایالات متحده امریکا سیگنالی میفرستد.
همه میدانیم که در طول نزدیک بهنیم قرن اخیر، ایالات متحده امریکا، برجستهترین نقشی در تحولات سیاسی افغانستان داشتهاست؛ از بهپیروزی رساندن مجاهدین در قبال تجاوز اتحاد جماهر شوروی گرفته تا بهپیروزی رساندن و سرنگونسازی حکومت پیشین طالبان و ایجاد نظام جمهوریت، همهوهمه، از تاثیرگذاری امریکا حکایتمیکند. باید اذعان کنیم که در طول ۴۴ سال اخیر، امریکا، بزرگترین کمککننده مالی و تاثیرگذارترین قدرت بینالمللی دخیل در قضایای افغانستان بوده و مهمترین نقش در تحولات سیاسی اینکشور داشتهاست؛ و اینکار طالبان، رویکرد خوب است. بهتراست، در چنین یکشرایطی که افغانستان بهجامعه جهانی ضرورت دارد، طالبان بهمثابه قدرت ارگنشین و حاکم، جسارت بیشتر سیاسی در جهت بهترسازی روابط افغانستان باجهان را از خود بهنمایشگذارد.
بهنفع افغانستان است، اگر حکومت طالبان، ظرفیت یابد که دیپلوماسی را بهعنوان موثرترین راهکار سیاست و حکومتداری دنیای مدرن، در خود شان توسعهدهد. بهنفع افغانستان است که طالبان، بهعنوان نیرویکه فعلن بر اریکه قدر تکیه دارد، در تعامل با واقعیتهای اجتماعی-سیاسی افغانستان و تامین روابط بینالمللی، بهدیپلوماسی رویآورد. بهنفع افغانستان -و بهنفغ طالباناست- اگر حکومت طالبان در برخورد با مردم و مخالفان دیدگاهشان، بهمثابه واقعیتهای عینی جامعه، رویکرد پراخنظرانه، متساهل و دیگرپذیرانه داشتهباشد؛ زیرا، واقعیت ایناست که امروز طالبان بر اریکه قدرت تکیهدارد و اگر خواهد بهشیوه منقبض و فقط با تکیه بر شیوه سرکوب و استغلاب بهپیش رود، یکبار دیگر وطن وارد جنگهای داخلی که دیگر جمعکردن دامن آن دشوار است، خواهد شد.
با توجه بهتصویر و رویکردیکه طالبان تا هنوز از خودشان در خاطره تاریخ بهثبترساندهاست، دشوار بهنظرمیرسد که طالبان بهآسانی تواند، از فاز جنگجوایانه و ایدیولوژیکی که حتا کمرنگترین اختلاف دیدگاهی را برنمیتابد، بهفاز دیپلوماسی منعطف و دیگرپذیر، تغییر کند. ولی، برای نیروی که حال مسوولیت حکومتداری را بهعهدهدارد، ضرورتاست تا بهدیپلوماسی تساهل رویآورد و در حکومتداری خویش، مردمداری را مهمشمارد.
خوباست طالبان بهمثابه واقعیت حاکم درنظرداشته باشدکه:
۱. در سیاست خارجی، سیما و صورت داخلی بازتاب مییابد.
۲. انسجام داخلی، در سیاست خارجی مهماست؛ و حکومتیکه از دیدگاه و موقف همه شهروندان نمایندگی نتواند، در تعاملات بینالمللی جدی گرفتهنمیشود؛ و انسجام داخلی زمانی مسیر است که تمام شهروندان یک کشور، خود شان را در قدرت، تصمیمگیری و منابع یک کشور دخیل و سهیم شمارند.
۳. وجاهت و مشروعیت بینالمللی از وجاهت و مشروعیت داخلی بهمیان میآید؛ و امروز، مشروعیت داخلی یک نظام و حکومت از راه جنگ و غلبه نه، بلکه از راه استعمال اراده آزاده شهروندان بهمیان میآید.
۴. در شرایط امروز، ممکناست یکقدرت تکتاز نظامی و جنگی، سرزمینی را در تصرف و تحت سلطه خود داشتهباشد، ولی نمیتواند، برایهمیشه بر دیدگاهها و وجدانهای مردم حکمراند.
۵. طوریکه دیدهمیشود، برای سالهای دیگر نیز مردم افغانستان بهکمکهای جامعه جهانی، بهویژه، کمکهای ایالاتمتحده امریکا نیاز دارد؛ با آنکه دیروز، طالبان با نظام جمهوریت و ایالاتمتحده امریکا بهعنوان مهمترین حامی نظام پیشین، جنگیدهاست، ولی بهتر است، امروز با تمام جهان، بهزنان و روش دیپلوماسی تعاملکرد.
۶. در سیاست، دوست و دشمن همیشگی وجود ندارد و تنها منافع ملی کشوراست که یک اصلی مهم و همیشگی است و باید همیشه لحاظشود؛ وگر طالبان تواند، در سطح ملی، نسبت بههمه مردم افغانستان، وسعتنظر و پذیرش بایستهایکه مصالح کشور ایجابمیکند، از خود شان بهنمایش گذارد، و سطح بینالمللی نیز بهدیپلوماسی و روابط عزتمندانه رویآورد، گام مثبت است و بهنفع آرامش و اعتماد ملی ما میباشد.
۷. سیاست خارجی، یک کشور و حکومتی بازتابی از سیاست داخلی مربوط میباشد.
خوباست که سران و سخنگویان طالبان، بیان نرم دیپلوماتیک رویآورد!