نان‌آور کوچک، آرزوهای بزرگ!

گزارشی از حسنیه رسولی

شاکره، دختر پنج‌ساله‌ای‌ است که از بدی روزگار، از زابل به‌کابل کوچیده و حال، برای تهیه لقمه‌‌نانی برای خانواده اش، با دستان نحیف کودکانه اش، بوت رنگ می‌کند.

شاکره‌ که زبان مادری اش پشتو است و به‌دری هم صحبت می‌تواند، می‌گوید، پدر اش را در انفجار کنار جاده از دست‌داده است. او می‌گوید که پدر اش دهقان بوده و آن‌ها در زابل زندگی خوبی داشتند. شاکره می‌گوید که باید برای تهیه نان خوردن سه خواهر و یک برادر اش، با مادر خود کمک کند.

مادری شاکره که سه سال است شوهر اش را از دست داده، مجبور شده است برای پیدا کردن روزی حلال به‌یتیمان اش به کابل کوچ نماید تا در خانه ها کارکند و روزگار فقیرانه را با چهار یتیم‌اش سپری نماید.

شاکره که هنوز کودک است، برای زندگی خوب و آینده  روشن آرزوی بزرگ دارد. او دوست دارد، زوتر بزرگ شود ودر آینده داکتر شود تا مریضان را تدوای نماید. او که اکنون در کنار جاده بوت رنگ می‌کند، از عاید روزانه اش می‌گوید که فقط  بیست تا سی افغانی می‌شود.

شاکره می‌گوید، در خانه کرایی زندگی می‌‌کند. ولی، شاکره، برخلاف بدی روزگار، به‌آینده امیدوار است. با تمام مشقتی که به‌آن رو‌به‌رو است، تبسم‌می‌کند، آرزوهای سبز کودکانه دارد و با لب های پر از لبخند که پشت آن هزار درد کودکانه پنهان است، می‌گوید دوست دارد دیگر در وطن  جنگ نباشد تا هیچ دختر و پسر مثل خودش یتیم نشود و زندگی دردآوری مثل خودش را تجربه نکند.

این در حالیست که چند روز پیش، حکومت طالبان خبری را نشر کرده بود که تقریبا درصدی زیادی از کارگران کودک و گدایان را از کنار جاده جمع‌آوری کرده و آن‌ها را بامیتریک کرده‌اند تا به گفته طالبان، به‌آن ها رسیدگی نمایند ویک زندگی خوبی را برای آن ها فراهم سازند.

Back to top button