یکی داستان پر آب چشم؛ زندگی هزاره ها در افغانستان

طارق قاسمی

قومیت هزاره، مطابق دیدگاه سنتی که در مورد شمار آحاد اقوام مختلف در افغاستان ارائه می‌شود، سومین گروه قومی بزرگ در این کشور بوده و از حیث پراکندگی و زیست‌بوم، با تاجیکان و پشتون‌ها برابری می‌کند. این قوم از وادی هلمند در جنوب غرب، تا پنجشیر و بدخشان در شمال شرق، از بلخ در شمال تا غزنی در جنوب و از هرات در غرب تا عمق هزاره جات در مناطق محصور مرکزی پراکنده است.
اما داستان هزاره و هزاره بودن در افغانستان به تعبیر فردوسی سترگ« یکی داستان است پر آب چشم» که در چند سده اخیر همواره مورد تاخت و تاز، تعصب، تبعیض و حذف سیستماتیک از سوی ساختارهای قدرت حاکم در افغانستان قرار داشته و بنا بر روایاتی، تا 60 درصد نفوس هزاره در دوره امیر آهنین-عبدالرحمان- قتل عام شد و مقداری هم که باقی ماند به مناطق کوهستانی مرکزی پناه بوده و برای بیش از یک سده در این زندان طبیعی به دور از هرنوع توسعه و دانش حصر شد.
در دوره‌های متاخر تر نیز برخورد و رویکرد حکومت‌ها در افغانستان با هزاره و هویت هزارگی، داستان آب و آتش بوده و تعریف خوبی ندارد؛ زیرا هرچند پس از عبدالرحمان سرکوب هزاره‌ها از فاز نسل کشی خارج شد، اما در جهت نرم ادامه یافت و تا دهه‌ها به یک قرار داد غیر مکتوب در دستگاه و ساختار قدرت باقی ماند. در همین دوره است که مقوله معروف «هزاره نباید از ضابطی بالاتر برود» وارد ادبیات قدرت شد و تا کودتای هفت ثور ادامه یافت.
مرحله سوم حیات سیاسی و اجتماعی هزاره‌ها با دوره نخست حاکمیت طالبان درهم تنیده است. در این دوره نیز هزاره‌ها قومیتی هستند که با کشتار جمعی و تبعیض و ستم سیستماتیک مواجه شدند که در این زمینه قتل عام مزارشریف در 17 اسد سال 1377 و کشتار جمعی یکاولنگ در ماه جدی 1379 از بازرترین نمونه‌های آن است.
اما چهارمین مرحله در این فرایند به خاطر تغییر در شیوه خشونت ورزی و افزوده شدن تنفر مذهبی در کنار تبعیض قومی، از اهمیت خاصی برخوردار است که باید به صورت دقیق و همه جانبه مورد واکاوی قرار بگیرد. این مرحله از نیم از سال‌های ابتدایی ایجاد نظام جمهوری در افغانستان آغاز می‌شود و تاکنون که آن نظام فروپاشیده و طالبان دوباره به قدرت باز گشته‌اند ادامه دارد.
هزاره‌ها مورد تبعیض قومی قرار داشتند و در این طریق قربانی‌های بی‌شماری داده بودند، ولی در مرحله‌ای که مورد نظر است، در کنار تبعیض قومی، تنفر مذهبی نیز افزوده شده و شکل خشونت ورزی نیز از کانال مستقیم وارد کنار غیر مستقیم و با استفاده از کارت تروریزم شد. در این مرحله، هزاره‌ها با ابزار تروریزم به دلیل قومیت و مذهب از آدرسی که هیچ معلوم نیست، هدف قرار می‌گیرند.
از اواخر سال 1385 خورشیدی بود که کم کم حملات تروریستی علیه هزاره‌ها رو به افزایش رفت، مسافران هزاره از مسیرهای مختلف ربوده شده و سپس به قتل رسیدند، کارگران هزاره کشته شدند و اوج آن نیز حمله تروریستی خونین به جنبش روشنایی بود. حملات تروریستی علیه جامعه هزاره ادامه یافت تا این که نظام جمهوری از بین رفت و طالبان به قدرت برگشتند. برگشت طالبان دست کم در میان جامعه هزاره یک خوش‌بینی را به وجود آورد که ممکن دیگر خبری از حملات انتحاری و تروریستی نباشد، اما در نخست روزهای حاکمیت طالبان دو مسجد جامعه شیعیان/هزاره‌ها در کندز و قندهار هدف حملات خونین تروریستی قرار گرفت و تمام خوش‌بینی ها را نقش بر آب کرد.
اکنون با تمام مسایل متذکره پرسش اساسی این است که چرا سازمان ملل، کشورهای اثرگذار و سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر، داعیه به رسمیت شناختن نسل کشی هزاره‌ها را در افغانستان نمی‌پذیرند و همچنان سکوت اختیار می‌کنند؛ زیرا اخیراً موزیم یادبود هلوکاست(سازمان پیش‌گیری از نسل کشی) نیز در امریکا اعلام کرده که هزاره‌ها در افغانستان در وضعیت خطر جمعی قرار دارند.
موزیم یادبود از هولوکاست می‌گوید که افغانستان در حال حاضر در میان چهار کشوری قرار دارد که در آن خطر کشتار جمعی غیرنظامیان از جمله اقلیت‌های قومی و مذهبی وجود دارد.
همچنین یک پروژه این نهاد که در باره احتمال نسل‌کشی هشدارهایی نشر می‌کند، می‌گوید که افغانستان در ارزیابی خطر «پروژه هشدار زودهنگام» در میان سه کشور پرخطر قرار گرفته است.
موزیم یادبود از هولوکاست می‌گوید که جامعه هزاره در کنار سابقه آزار و شکنجه، حملات فزاینده و گسترده‌ای را تجربه می‌کند که نیاز به واکنش فوری دولت ایالات متحده و جامعه بین‌المللی دارد.
این سازمان از حملات اخیر گروه داعش به عنوان نمونه یاد کرده که جامعه شیعه و هزاره افغانستان را هدف قرار داده است.
موزیم یادبود از هولوکاست همچنین می‌افزاید: «علیرغم وعده‌ها برای محافظت از هزاره‌ها در برابر تهدیدها، طالبان حملات هدفمند انجام داده و هزاران غیرنظامی هزاره را به اجبار آواره کرده اند».

اگر موزیم هلوکاست در این مورد هشدار می‌دهد، پس خطر جدی است و باید نسل کشی هزاره‌ها در افغانستان به رسمیت شناخته شود. آیا افغانستان هلوکاست هزاره‌ها نیست؟!

Back to top button