نواندیشی دینی و حقوق زن
مقاله از رحیمه محمدی
در طول هزاران سال، زن جایگاهی بیثبات در تاریخ داشته است. از زمان حوا تا ملکه صبا، از دوران بروندا تا ژندارک و از کریستین دوپیزان تا کلت. در تمامی عرصهها؛ خلاقیتهای ادبی و هنری، اندیشه فلسفی و علمی و یا فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، کمتر زنی توانسته است در طول تاریخ به اوج شهرت دست یابد.
از سویی با پژوهشهای اخیر درباره زنان در زمینه تاریخ، حقوق، انسانشناسی، جامعهشناسی و نقد ادبی جنبشهای زنان گامهای موثری را در جهت رهایی زن از قیدوبند دیدگاههای سنتی و کلیشهای برداشته است. در عصر حاضر در بیشتر کشورها، زنان به طور واقعی و رسمی به عنوان شهروند محسوب میشوند. در آغاز، آنها وابسته به فضای محدود خانه بودند. اما اکنون به عنوان شهروندانی به شمار میآیند که در قلمرو سیاست و حکومت، صاحب رای و عقیده استند. اما با وجود اینکه حقوق سیاسی زنان نسبت به گذشته و آغاز جنبش زنان فزونی یافته است، بازهم در حوزههای اقتصادی و اجتماعی در شرایط نابرابر با مردان به سر میبرند. با توجه به اینکه زنان به طور کامل از حقوق شهروندی برخودار اند، این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که تا هنوز آنان شهروند درجه دوم محسوب میشوند. به این دلیل است که هنوز ویژهگیهای فراگیری دانش و استقلالیت اقتصادی و وضعیت شغلی زنان با ملاکها و معیارهای سنتی ارزشیابی میشود و پردهای به اسم دین و سنت در تقابل با تجددگرایی و واژه روشنفکری دینی قرار گرفته است.
اکنون در زمینه؛ پرسشهایی چون؛ چیستی مفهومهایی چون سنت، تجددگرایی و روشنفکری دینی چگونگی نقش روشنفکری دینی در عصر حاضر در عرصه حقوق زنان؟ مطرح بحث میباشند.
نواندیشی دینی
نواندیشی دینی یا اصلاح اندیشه دینی از بحثهایی است که در این اواخر منجر به بروز پرسشها و ابهام در ذهنهای عدهای از مردم شده است که گویا نواندیشی دینی به معنای عبور از مرزهای باورهای دینی است. در حالی که نواندیشی دینی به معنای تغییر عقیدههای دینی نیست؛ زیرا دین بر اساس تعلیمات بنیادین بنا شده است که آنها را عقیدههای دینی تعبیر میکنند. تغییر این عقیدهها به معنای بیرون شدن از دین تلقی نمیشود. همچنان نواندیشی دینی به معنای پالایش آموزههای اصیل دینی از خرافات، نقد برداشتهای سطحی از دین و ارایهی قرائت تازه از دین است که با منظومه معرفتی دنیای جدید هماهنگ یا دست کم ناسازگار نباشد.
به تعبیری نواندیشی دینی به معنای بازاندیشی در اندیشهها و فکرهای دیگران به هدفی رسیدن به نتیجههای تازه پیرامون دین و معرفت دینیست. نواندیشی دینی به دنبال بدعتگذاری نیست بلکه به دنبال رفع نیازها و مقتضیات زمان مسلمان است. همانا خداوند (ج) در قرآن کریم می فرماید: مگر ذهنهای شما قفل و منجمد است که تفکر نمیکنید. به طور کلی میتوان گفت که؛ نواندیشی دینی پل زدن میان سنت دینی و تجدد است.
سنت چیست؟
سنت در ماثورات دینی تقریر و امضای نبی و ائمه معنا میدهد. در ادبیات امروزی بخصوص در ادبیات جامعه شناختی، سنت در برابر تجدد قرار میگیرد. در بحث رابطهی سنت و تجدد، گاهی این مفهومها باهم خلط میشوند و اغلب معلوم نمیشود که سنت چهگونه در برابر تجدد قرار میگیرد. امروزه سنت گاهی چنان به یک مفهوم گنگ و پوچ و بیمعنا مبدل میشود که در اکثر بحثها جزء گیجی و سردرگمی، چیزی بیش ندارد.
سنت به معنای فنی کلمه بدان سان که در اکثر نوشتهها به کار رفته است، حقیقتها و یا اصلهای را معنا میدهد که برخوردار از منشاء الهی بوده و برای نوع بشر در واقع برای عالم در تمامیت آن، از طرف اشخاص چون پیامبر، نبی، اوتارها، عقل الهی (لوگوس) یا دیگر شیوهها، انتقال وحی شده یا منکشف گشته است … و البته متضمن معرفت متعالی همراه با ابزاری برای دستیابی به آن نیز است.
به معنای کلیتر، سنت را میتوان به گونهی در نظر گرفت که اصلهای را دربر میگیرد که آدمی را به آسمان (عالم بالا) پیوند میدهد. بنابراین شامل دین نیز میگردد. سنت همانند دین هم زمان، هم حقیقت است و هم حضور!
سنت بهطور گسست ناپذیری با وحی و دین، با امر قدسی با مفهوم راست کیشی، با ارجعیت، بااستمرار و شیوهای انتقال حقیقت و با امرهای ظاهری و باطنی پیوند گسست ناپذیری دارد؛ همانگونه که با حیات معنوی، دانش و هنر مرتبط است.
سنت امریست کاملا انتزاعی و فاقد واقعیت انضامی و خارجی. بیتردید مجموعهای از معرفتهای کلاسیک به شمار میرود که از متنهای مقدس، مکاشفات عرفانی مختلف و تفسیرهای مفسران کلاسیک ادیان، حاصل شده است. یعنی نوع نگاه، بینش و جهاننگریست که در برابر جهاننگری و نگاه مدرن قرار دارد؛ بدیهیست که توصیف بدین حد جذاب و پرشور از سنت که در ادبیات و اثرهای سنتگرایان آمده است. بیشتر از آنکه پرتوی بر روی زاویههای تاریک دفاع گذاشته باشد؛ دفاع از صورت خیالی آنست.
سید حسین نصر از متفکران سنتگرا، هم به واکنشی بودن جریان سنتگرایی اذعان میکند و توجه دوباره به سنت را به دنبال روندی که خود قدسیتزدایی از جهان معرفت میخواند، نوعی تاوان کیهانی میخواند. او نیز به یگانگی سنت با امر قدسی و دین و نیز منشا الهی آن تصریح دارد.
تجددگرایی چیست؟
در تعریف تجدد میتوان گفت تجددگرایی عبارت از: یک جریان و روند فرهنگی در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و… است که با محوریت انسان و تکیه بر آزادی همه جانبه او، و نیز اعتماد به عقل بشری و اصالت دادن به فرد، در صدد تحلیل همهی اشیاء؛ اعم از طبیعت، ارزشها و… برآمده است و در صدد تغییر و نو کردن دایمی و همهجانبهای حیات انسانی میباشد. بدین جهت هر چی در مقابل او واقع میشود چه دین، چه آداب و سایر رسمها، سنت نفی میکند.
نگاهی به حقوق زنان
حقوق زنان اصطلاحیست که اشاره به آزادی و حقهای زنان در تمام سنها دارد. در پی نادیده گرفته شدن مکرر حقوق زنان در تاریخ، این کلمه تا کنون گسترش یافته است و در جامعهها رواج داشته است. ممکن است این حقوق توسط قانون، رسمهای سنتی یا اخلاقی در یک جامعه به رسمیت شناخته شوند یا نشوند. دلیل گروهبندی خاص این حقوق تحت عنوان زنان و جدا کردن آن از حقوق عامتری مثل حقوق بشر اینست که بنابر تئوری، این حقوق در بدو زاده شدن برای تمام بشر به رسمیت شناخته میشوند؛ اما مدافعان حقوق زنان نشان میدهند که به دلیلهای تاریخی و فرهنگی، زنان و دختران بیشتر از مردان از شمول حقوق خارج میشوند. مبحث حقوق زنان معمولا شامل -و نه منحصر-به این موارد میشود؛ تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رای، حق کار، حق دستمزد برابر بخاطر کاری برابر، حق مالکیت، حق تحصیل، حق آموزش و پرورش، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت حق سرپرستی، ازدواج و مذهبی.
روشنفکری دینی و حقوق زنان
در مقابل نواندیشی دینی «اندیشهی سنتی» را داریم و هکذا اندیشهی بنیادگرا را که البته بنیادگرا در جامعهی ما چندان بنیادی ندارد و آنچه باید از همه بدان توجه کرد و به تامل پیرامونش پرداخت، «اندیشهی سنتی» ست تا اندیشهی بنیادگرا. در غالب مسایل، این دو اندیشه (اندیشهی سنتی و اندیشهی بنیادگرا) باهم خلط میشوند.
آنچه ما امروز با آن مواجه هستیم میراث فرهنگیایست ریشه گرفته از سه فرهنگ؛ دین (اسلام) ، عرف و برخی مقتضیات جهان مدرن. یعنی حقوق زنان در جامعهی فعلی ترکیبی است ازین سه مولفه. ۱. مولفه دینی ۲. مولفه بومی و ملی ۳. مولفه امروزی و مدرن.
بدون شک اگر قانونهای مدنی، مجازات اسلامی و یا قانون اساسی را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که سهم حقوق دینی و حکمها و تکلیفهای مذهبی در زمینهی حقوق زنان؛ بسیار برجستهتر و پررنگتر از آن دو بخش دیگر است.
به نظر میرسد احترامی که به زن گذاشته میشود؛ دو مبنا دارد. برخی میپندارند تبعیضی که در حق زن روا داشته میشود، به نفع زن است. از این دیدگاه تفاوتهای حقوقی که بین زن و مرد در حقوق موضوعهی آنها مشاهده میشود؛ تفاوتهای فطری، ذاتی و الهی استند و هرگونه تغییر در آنها؛ تغییر در ناموس طبیعت، در سرشت خلقت و در دین خدا محسوب میشود، و نهایت احترام به زنان را، رعایت همین حقوق و تکلیفهای شرعی میدانند. و می پندارند که اگر ما این اصلها را رعایت کنیم، حقوق زنان احقاق شده است. از دیدگاه اندیشهی سنتی؛ صورتها و قالبهای فقهی که به زنان رسیده است، از نوعی قداست برخوردار هستند. اینها همه از امرهای منصوص و از حکمهای ثابت شریعت اند و لذا رعایت آنها از رعایت دین خدا و شریعت پیامبر (ص) است.
در عصر حاضر حکمهای زنان نیز باید عادلانه باشند. یعنی در هر زمانی در مقایسه با دیگر حکمها مشابه با صفت، عدالت برقرار میشود. اگر قرار است عدالت را عقل انسانی درک کند، اگر قرار است سیره عقلا حاکم بر حوزه عدالت باشد. در این صورت این حکمها را فارغ از گویندهاش، فارغ از شرعی بودناش، فارغ ازینکه این حکم توسط خدا صادر شده یا توسط رسول صادر شده یا توسط یک گویندهای عادی صادر شده است، این حکم فی حد نفسه باید قابل دفاع باشد.
از دیدگاه اسلام نواندیشی بسیاری از حکمهای سنتی در حوزه زنان فارغ از انتساب شان به شارع عادلانه ارزیابی نمیشوند. یعنی یک ذهن بیطرف وقتی آن را بنگرد؛ موصوف به عدالت ارزیابی نمیکند. به طور کلی اندیشهی سنتی قائل به تساوی حقوق زن و مرد نیست. تفاوت حقوق زن و مرد یکی از ضرورتهای اندیشهی سنتیست. مستندهای برای آن در روایت باقی مانده از اولیاء، دین و کلام خدا وجود دارد.
امروز اگر کسی میخواهد به تساوی حقوق زن و مرد قائل باشد؛ باید توجه کند که اگر دیندار است میباید انقلاب عظیم فکری در خودش ایجاد کند تا بتواند به گزاره سادهای تساوی حقوق زن و مرد نائل شود. ناتوانی مصطلح در احقاق حقوق زنان با ضوابط اجتهاد مصطلح؛ نمی توان به تساوی حقوق زن و مرد دست یافت اگر کسی از پاردایم اجتهاد سنتی به در نیاید، یعنی علم اصول فقه را آنچنان که است، بپذیرد نتیجهاش همین است.
اصلاحهای بسیار کوچک و جزئی ممکن است در حد حکم ثانوی و شرط، ضمن عقد، برخی امتیازها را برای زنان تحصیل کرد. شبیه آنچه در عقدنامههای ازدواج مشاهده میشود؛ اما در حقیقت این نهایت و سقف کوشش در چارچوب فقه سنتیست اگر کسی بخواهد به آن شیوه وفادار باقی بماند.
اندیشهی نوگرا اسلامی به این باور است که؛ چه بسا در درک و استنباط این حکمها قصور یا اشتباهی صورت گرفته است؛ اما از ناحیه دیگر زنان ما مسلمان هستند و میخواهند به دین و آیین خود وفادار بمانند. خدا را میپرستند و به آخرت اعتقاد دارند و به رسالت پیامبران ایمان دارند و با این ایمان سه گانه اصلی دینی میخواهند در این عصر زندگی کنند و فی الواقع در این زمان هم زندگی میکنند. این تعارضی که حال مشاهده میشود تعارض گزارههای دینی با دادههای عصر جدید است. هیچ کس نمیتواند در یک مجموعهای متعارض زندگی آرام بخشی را داشته باشد. اصطکاک روانی ایجاد میشود و همواره هر اقدامی که بخواهد انجام بدهد، دلهره دارد که مبادا این اقدام خلاف دین و منافی شرع باشد. از سوی دیگر بعضی از آنچه که بنام دین و شرع به او معرفی شده است نیز احساس میکند که صحیح نیست.
ناسازگاری میان این دو بسیار ژرف و عمیق است. اگر کسی هر دو طرف را درست بشناسد، آن وقت میداند که مشکل عمیقی در پیش روی ما قرار گرفته است. دشواری در این است که سنتیها کمتر مقتضیات جهان مدرن را میشناسند یا اصلا نمیشناسند و متجددان کمتر از سنت و فرهنگ و دین جامعهی خود اطلاع عمیق دارند. فرض کنید فقیهی که میگوید من سی سال است روزنامه نخواندهام و قاعدتا کسی که روزنامه نخوانده باشد به رادیو و تلویزیون هم کمتر گوش کرده است و علی القاعده هرگز به اینترنت هم مراجعه نکرده است و … حالا میخواهد درباره دنیایی که در آن زندگی میکند نظر بدهد، واقعا نظر چنین کسی به چه میزانی میتواند از اعتبار برخوردار باشد؟
مطلبی که او عقلایی میپندارد وقتی که به جامعه و جهان عرضه میکند، میبینیم کمتر خردمندی عقلایی دارد. ما امروز با چنین مشکلاتی روبرو هستیم یعنی فردهای متجدد و سنتی زبان را هم اصولا نمیفهمند. در دو دنیای کاملا متفاوت زندگی میکنند. مهم نیست که ما هر دو به لحاظ تقویم در یک زمان زندگی میکنیم. مهم اینست که به لحاظ فرهنگی بتوانیم حرفهای یکدیگر را منتقل کنیم.
نتیجهگیری
از پژوهش حاضر و آنچه که دربارهای نواندیشی دینی به طور خلاصه بیان شد میتوان دریافت که این مقوله از سنخ تفکر به معنایی دقیق کلمه بوده و هدف آن بازاندیشی در فکرها و نظرهای گذشتهگان بر مبنای دلیلهای قطعی و شیوهی صحیحتر به منظور دستیابی به تبیینها و تفسیرهای جدید از دین و آموزههای آنست. زبان پاسخگویی روشنفکر دینی در رابطه به مسائل زنان، نه قدسیست و نه فلسفی بلکه معطوف به شرایط زمان و مکان است. بنابرین میباید بخشی از جامعه خود را متقاعد کنیم که در این ناحیه با مشکلاتی مواجه هستیم. این بخشی که میباید متقاعد شود، بخش سنتی جامعه است. بخش سنتی جامعه را نمیتوان نایده گرفت به ویژه در جامعههای اسلامی این بخش اقتدار فراوانی دارد و توانسته است قانونها را از دیدگاه و منظر خود سامان دهد. تعارض سنت و تجدد علاوه بر قشر زنان بهطور عام، زنان متشرع و مسلمان هم در ناحیه حقوقی احساس مشکل میکنند. این مشکل از آن رو است که حکمهای مرتبط با خود را با حکمها و قانونهای زنان در جامعههای دیگر مقایسه میکنند و در مقایسه این احیانا به این نتیجه می رسند که برخی از این قانونها مرجوح است نه راجح. بعضی ازین حکمها نسبت به قانونهای مشابه در دیگر جامعهها برتری و رجحان ندارد. مشکلهای در این حکمهای شان به نظر میرسند.
منابع:
1-قرآن کریم
2-مدقق،محمدخان(1400)،نواندیشی دینی و توسعه سیاسی در افغانستان،چاپ اول،هرات:افغانستان.
3-امیری،علی(1397)،خواب خرد:تاملاتی در باب زمان حال،چاپ دوم،کابل:افغانستان.
4-کدیور،محسن(1388)،حق الناس،چاپ چهارم،تهران.
5-محقق،محمد(1399)،ازین چشم انداز:مباحثی از منظر نو اندیشی دینی،جلد اول،چاپ اول،کابل:افغانستان.
6-خانجانی،علی اکبر(1379)،فلسفه وجودی زن،جلد اول،تهران.
7-آکین،مولر(1383)،زن از نگاه سیاسی غرب،چاپ اول.