در انتظار بازگشایی مکتب؛ “تصور این که مکتب ما بسته نیست.”

گزارش: زولفا بهنیا
«وقتي کتاب‌هايم را مي‌بينم، خاطرات شيرين مکتب  به يادم مي‌آيد. حال که اجازه رفتن به مکتب را ندارم، بسيار ناراحت استم. وقتي طرف کتاب‌هاي خود مي‌بينم، گريه‌ام مي‌گيرد.» مريم دانش‌آموز صنف ده مکتب است. او ماه‌ها است که مکتب نرفته و روزهاي نرفتن به مکتبش را مي‌داند. آن طرف اتاق مريم الماري کتاب‌هايش است. داخل آن را به ترتيب و منظم چيده است، کمپيوتر، رياضي، فزيک، کيميا، بيولوژي و… . از طرز چيدن الماري کتاب‌هايش معلوم مي‌شود که او دختر لايق و منظم است. او مي‌خواهد در آينده در رشته کمپيوتر ساينس تحصيل کند، به همين دليل کتاب کمپيوترش را در صف اول و نمايان‌تر از مابقي کتاب‌هايش چيده است. در گوشه‌اي از الماري تقسيم‌اوقات ديده مي‌شود که با دو قلم سرخ و سياه روزهاي هفته و مضمون‌هايش را نوشته است. او با اين‌که مکتب نمي‌رود، ولي تقسيم‌اوقات سال تعليمي 1400 را خودش ترتيب داده و با لبخند گرمي که دارد مي‌گويد: «اين تقسيم‌اوقات را خودم جور کردم. چون هر وقت که دروازه الماري را باز کنم، فکر کنم  من هنوز مکتب مي‌رم، مکتب ما بسته نيست.» او با اين‌که دروازه مکتب را به رويش بسته‌‌اند، ولي به خود دلداري مي‌دهد و تنها دلخوشي مکتبش الماري کوچکي است که دنياي مکتب را درون آن ساخته است.

اين در حالي ‌است که وزارت معارف طالبان يک هفته پيش از سال نو 1401 هجري شمسي اعلام کرده بود مکاتب سراسر افغانستان براي همه‌ دانش‌آموزان از جمله دختران،  روز چهارشنبه سوم حمل 1401 باز خواهد شد.  اين اميدواري را براي تمامي دانش‌آموزان دختر ايجاد کرده بود، که هيچ مانعي براي تحصيل دختران وجود ندارد. با اين اميدواري مريم يک روز پيش يونيفورم مکتب، کتاب‌ها، بوت و وسايل مکتبش را با شوق تمام آماده  و لحظه‌شماري مي‌کند که صبح شود، تا دوباره مکتب، صنف، معلم و هم‌صنفي‌هايش را ببيند. او مي‌گويد: «شب هيچ صبح نمي‌شد، فکر مي‌کردم اين طولاني‌ترين شب است.» صبح مي‌شود و مريم يونيفورم سياه و سفيدش را به تن مي‌کند و با هزاران دلخوشي راهي مکتبي مي‌شود که مدت‌هاست از راه آن‌جا عبور نکرده است. وقتي وارد صحن مکتب و صنفش مي‌شود، اولين کاري که انجام مي‌دهد به آغوش گرفتن هم‌صنفي‌هايش است که هم‌ديگر را با خنده‌هاي بلند و چهره بشاش پذيرايي مي‌کنند. همين طور معلمانش را مي‌بيند و معلم به همه‌ آن‌ها يک بار ديگر خوش‌آمد مي‌گويد. و اما ساعت اول درسي‌شان آغاز نشده که خبري در بين صنف پيچ و تاپ مي‌شود. مريم مي‌گويد: «ديدم چهره استاد ما تغيير کرده و با صداي لرزان براي ما گفت، دخترا مکتب تا چند روز ديگر هم رخصت شده، ولي زود شروع مي‌شود.» صنف را  به يک‌باره‌گي سکوت فرا مي‌گيرد و خنده‌هاي دانش‌آموزان قورت داده مي‌شود. او، هم‌صنفي‌هايش را يک بار ديگر از صنف و مکتب بيرون مي‌کنند. روزي که به خاطرات بد مريم اضافه شد. «آن روز بدترين خاطره زندگي‌ام است.»

وزارت معارف طالبان با اين‌که سوم حمل را روز آغاز سال تعليمي براي دانش‌آموزان اعلام کرده بود، در يک دستور نابه‌هنگام در ساعات نخست سال تعليمي چنين اعلام کرد: مکاتب دخترانه بالاتر از صنف شش تا دستور بعدي تعطيل خواهند بود و در اين اطلاعيه آمده است، مکاتب پس از تصميم‌گيري در مورد لباس دانش‌آموزان دختر و معلمان مطابق با «قوانين شرعي و سنتي افغانستان» بازگشايي خواهند شد. پيش از اين نيز حکومت سرپرست طالبان عدم بازگشايي مکتب دخترانه را نداشتن ظرفيت کافي و تغيير در بعضي از زمينه‌هاي آموزش اعلام کرده بود. در حالي که تا به حال از يونيفورم جديد خبري نيست.

از طرفي مادر مريم، از اين‌که دروازه مکتب را به روي دخترش بسته‌اند، سخت ناراضي است. او نگران آينده مريم و دو دختر دانش‌آموزش است و مي‌گويد: «من نمي‌خواهم دخترانم مثل خودم بي‌سواد بماند، آن‌ها بايد درس بخوانند. آدم بي‌سواد مثل يک انسان کور مي‌ماند.» او بسته ماندن مکاتب را بهانه‌اي به خاطر لباس دانش‌آموزان، از طرف طالبان مي‌داند و مي‌گويد: «لباس مکتب دخترانه سياه است، همه ساله از طرف مکتب گفته مي‌شد که لباس دخترهاي‌تان از زانو به پايين باشد. چادر که هم دارند، نمي‌دانم طالب چي مي‌خواهند.» او از طالبان مي‌خواهد هرچه زودتر دروازه‌هاي مکاتب دخترانه را باز کنند و امنيت مکاتب را نيز بگيرند تا دخترانش و همه دانش‌آموزان دختر به مکتب و درس‌هاي‌شان برگردند.

اين در حالي است که طالبان در اولين دوره به قدرت رسيدن‌شان در افغانستان از سال 1996 تا 2001 آموزش رسمي دختران را ممنوع کرده بود. به باور اکثريت مردم «طالبان همان طالبان سابق هستند و تغيير نکرده‌اند.» بسته ماندن مکاتب دخترانه از سوي طالبان با بهانه‌هاي گوناگون، واکنش‌هاي ملي و بين‌المللي را به همراه داشت. از آن جمله ايجاد کمپين توييتري به نام «بگذاريد دختران افغان بياموزند.» از سوي زرقا يفتلي، فعال حقوق زن، شهرزاد اکبر، رييس کميسيون حقوق بشر افغانستان و ملاله يوسفزي، برنده جايزه صلح نوبل، ايجاد شد و تا هنوز ادامه دارد. با استفاده از هشتگ LetAfghanGirlLearn# در يک نامه سه خواسته مشخص را مطرح کرده‌اند.

طالبان هرچه زودتر دختران را اجازه آموزش دهند. رهبران کشورهاي جي20 از طالبان بخواهند به دختران اجازه آموزش دهند و براي حمايت از آن بودجه فوري فراهم کنند. رهبران کشورهاي مسلمان بايد به طالبان روشن کنند که دين مانع رفتن دختران به مکتب نمي‌شود. تا کنون صدها هزار تن اين هشتگ را با پيام‌هاي مختلف گسترش داده‌اند، اما خواست مشترک‌شان اين است. «بگذاريد دختران افغان بياموزند.»

زيبانساء دانش‌آموز ديگري است که از بسته ماندن مکتبش نگران است. او از اين‌که مدت‌ها مکتب نرفته است، دلتنگ خواندن، نوشتن، مکتب و دوستانش است و مي‌گويد: «من هر صبح که از خواب بيدار مي‌شوم با خود مي‌گويم، اگر طالبان به ما اجازه درس خواندن ندهند، افغانستان نابود خواهد شد.» او از آينده درسي و هدفي که دارد در حکومت طالبان نگران است، که به آرزويش مي‌رسد يا خير. زيبا مي‌خواهد در آينده خلبان موفق شود و در پهلوي آن حرفه نقاشي را پيش ببرد. او هم‌چنين در آرزوي ساختن يک گالري بزرگ نقاشي است، اما دو حرفه مختلفي که از سوي طالبان براي دختران قابل پذيرش نيست.

از طرفي مادر زيبانساء، با اين‌که نگران آينده تحصيلي دخترش است و مي‌خواهد مکتب دخترانه باز شود، مي‌گويد: «خودم زجر بي‌سوادي را کشيدم کافي است، نمي‌خواهم دخترم بي‌سواد بماند.» ولي حملات انتحاري اخير مخصوصا حمله بر مکتب عبدالرحيم شهيد، او را به خاطر باز شدن مکاتب دخترانه نگران‌تر کرده است: «اگر روزي مکتب‌ها باز شود با انفجار، انتحار و خون‌ريزي باز نشود».

با اين حال طاهره حسيني، معلم در يکي از ليسه‌هاي دخترانه کابل که سال‌ها مصروف تدريس است، از عدم علاقمندي دانش‌آموزان صنف اول تا ششم به درس مي‌گويد: «شاگردان مي‌دانند که دختران را از صنف شش به بالا نمي‌گذارند که درس بخوانند، روحيه‌شان براي درس بسيار ضعيف است و هميشه مي‌گويند: ما را که نمي‌مانند چرا درس بخوانيم.» حالتي که اين معلم را نگران کرده است و قبلا چنين چيزي را از سوي هيچ يک از دانش‌آموزانش نشنيده و نديده بود. او از حکومت طالبان مي‌خواهد که هر چه زودتر دروازه‌هاي مکاتب را به روي دانش‌آموزان دختر باز کند، چون به گفته وي بي‌سواد ماندن دختران به نيمي از قشر جامعه صدمه جبران‌ناپذيري مي‌رساند که هيچ‌گاه قابل جبران نيست.

سيد علي‌اکبر سروري، مشاور و روان‌شناس در مورد بسته ماندن مکتب‌ها به روي دانش‌آموزان دختر، و هم‌چنان وعده‌اي که طالبان به آن‌ها داده بود، ولي عمل نکردند. در مورد تاثيرات رواني که ناشي از اين مساله بالاي دانش‌آموزان اثر مخرب مي‌گذارد چنين مي‌گويد: «هر فرد در زنده‌گي خود اهداف، آرزوها و ارزش‌هايي دارد که در تلاش به رسيدن و حفظ آن است. بعضي اوقات رسيدن به اهداف در گرو بعضي فعاليت‌ها و توانايي‌ها است. يکي از وسيله‌هاي رسيدن به آرزو‌هاي فرد مي‌تواند کسب علم باشد. براي دانش‌آموزان، مکتب يک مکان براي کسب علم است. وقتي اين وسيله از دانش‌آموزان گرفته شود زنده‌گي براي‌شان معني نخواهد داشت. وقتي يک فرد به زنده‌گي خود معني و ارزش پيدا نکند دچار آسيب‌هاي رواني مي‌شود. همانند شخصي که عزيزش را از دست داده دچار واکنش سوگ مي‌شود، مانند يک فرد عزادار مي‌نشيند و بر سر جنازه اهداف و آرزوهاي خود اشک مي‌ريزند. چون فرد ارزشي را از دست مي‌دهد ممکن در موارد شديد دچار مرگ رواني شود. زنده هستند؛ اما زندگي نمي‌کنند.

هم‌چنان اگر به يک فرد وعده داده شود که من براي تو کاري انجام مي‌دهم و بعدا به آن عمل نشود، فرد مذکور ديگر به همه چيز بي‌باور مي‌شود، که اگر وعده‌اي پس از آن به او داده شود، مانند نوش دارو بعد از مرگ سهراب خواهد بود. چون فرد از انتظار نااميد شده، وقتي  انتظاري نباشد رسيدن به مطلوب لذت ندارد.»

از سويي وزارت معارف طالبان در يک گفته تاييد ناشده، از باز شدن دوباره‌ مکاتب به روي دختران خبر مي‌دهد و قرار است در روز‌هاي عيد اين خبر از سوي طالبان تاييد شود. اين‌که، اين خبر تا چه حد مي‌تواند حقيقت داشته باشد در روزهاي نزديک معلوم خواهد شد.

Back to top button