انتخاب دشوار و سرنوشتساز
طاهره رحیمی
ازدواج و انتخاب همسر و همگام زندگی، یکی از گامهای اساسی و دشواری است که باید با تمام تعقل و دوراندیشی به پیش نهاده شود. یک جوان عاقل باید به دور از وسواس ها و احساسات که اکثر جوانان سطحینگر بدان مواجه است، با قضیه انتخاب همسر روبرو شود.
پيش از ازدواج، جوان ساخته و پرداخته ي دنيايي است از آنچه ديگران به او مشق كرده اند با اين همه فرديت او پر رنگ تر از هر دوره ديگري از زندگي اوست، چرا كه استقلال خواهي تنيده در تار و پود جواني، شخصيتي متفاوت به او مي بخشد و دنيايش را به گونه اي ديگر معنا مي دهد. ديگر پذيري، اصلي است كه بايد آموخت، شريك زندگي، همراه هر لحظه ي زندگي است و در اين هر لحظه ي زندگي حضور هر نفس اين شريك و همراه لازمي است.
زوج جوان مي روند تا كانوني بسازند كه دنيايي از آغازهاست، دنيايي كه متعلق به آن هاست و اين عشق آنهاست كه هر لحظه را جان مي بخشد، توقعات و انتظارات جديد ريشه مي دواند، چشم ها از اميد تازه اي مي درخشند و… اما اين همه چگونه تحقق پذير است؟ آيا تقدس ازدواج به خودي خود كافي است، آيا فضاي روحاني لحظه ي پيوند، زمينه ساز اين رويش نوين است؟! نگرش و باور هر يك از زوجين است كه تقدست ازدواج را معنا مي بخشد. ازدواج پذيرش و منجل شدن در ديگري در تحقق آرمانها حركت كرد. آرمانها مشتركند همچنان كه لحظه ها مشتركند، مسووليت ها سنگين اند اما سنگيني مسووليت كافي است تا بر شانه هاي ديگري تكيه زد و در كنار هم و با هم گام برداشت.
اگر اين همه جلوه ي حقيقي يابند، پشتيباني و حمايت، از تلخي ها بكاهد و سختي ها هر دو را يكجا محك زند، آفات و آسيبها مجال بروز نمي يابند، چه بسيار ازدواج ها كه آغازي براي پايان بوده اند، جدايي پيوندها را گسسته و شيريني ها را به تلخي ها بدل ساخته است، اين همه تلخي ها انكار ناپذيراند و پذيرفتني كه در خلاء باورمندي و صداقت، همراهي امري است، ناممكن. نبايد به مرگ اين پيوندها گريست بلكه بايستي به روح پيوندهاي زنده، همراهي و همزيستي را تزريق نمود و ماندن و زيستن را در ضميرها دروني ساخت.
فرديت ها و منيت ها را بايد زدود و به گونه اي ديگر خود را يافت. ” ديگري ” را در خود انكشاف داد و انكشاف را تا بدانجايي پيش برد كه آغازي نو براي زيستن تحقق يافته و آرامش را دريافت. همان آرامشي كه پيوند حوا را براي آدم تقدس داد و حتي پذيرش تاوان ” گناه مشترك نخستين ” را امكان پذير نمود و در جبران، همراهي را ميسر ساخت. و چه گناه هاي مشتركي كه باعث شرمساري نوع بشرند چرا كه عاملان كساني اند كه براي پاكيها يكجا شده اند؛ كساني كه براي ساختن آشيانه اي از صميميت، مسووليت گرفته اند. اما صفاي خانه هايشان را به خود خواهيها فروخته اند و حتي در حفظ و مراقبت از هديه هاي الهي نيز، لغزيده اند و افسوس از اين لغزش كه كمتر جبران پذير است؛ كوتاهي در پرورش فرزند، بخشيدني نخواهد بود و اين بزرگترين مسووليت مشتركي است كه مي بايست به گناه هاي مشترك، نه نگويد.
لغزش ها چالش ها همواره چون مانعي در پيش روي هستند، اما چگونه گذشتن و برهم اعتماد كردن مطرح است. در مسيري كه هر دو روانند، لازمي است تا با موانع و محدوديت ها نيز با حمايت و پشتيباني يكديگر مقابله نمايند. و اگر خود خواستن ها نفي گرديده باشد، دنياي جدا، آرمانها ايده ال هاي فردي مردود گشته به آرمانهاي مشترك بدل شده باشند، همه چيز آنگونه در اين ” آغاز نو “به پيش خواهد رفت كه زيستن به معناي حقيقتي آن به تصوير كشيده خواهد شد.
جوانانی که بتواند در انتخاب همسر و همسرنوشت زندگی اش از تعقل و دوراندیشی کار گیرد، میتواند به تمام مراحل زندگی اش موفقانه عمل نماید؛ زیرا جوانی که یک همسر و همگام خوب و ایدیال دارد، از پشتوانی، مشوره و دلجویی های همیشهگی یک یار و همسر و همسفر، چه زن چه مرد برخوردار باشد.