جایگاه زنان در دیدگاه حکومت طالبانی
طاهره رحیمی
رژیم حکومتهای ایدیولوژیک و تندروی مثل طالبان، بیشترین مشکل را با حضور زنان در تمام عرصههای حیات اجتماعی، از جمله تحصیل، کار و سیاست دارد. در دیدگاه حکومتها یا رژیمهای مانند طالبان، به زنان کمترین ارزش انسانی قایل هستند. از نظر رژیمهای مثل طالبان، زنان فقط میتواند در چهارچوب حصار تنگ و تاریک خانه اولادداری کند، پختوپز کند، به همسرش رسیدگی کند و از این قبیل فعالیتها.
زنان، از نظر طالبان مثل چیزی است که ایمان طالبان را از بیخ بن سست میکند و میلرزاند، زرق و برق ظاهر زنان و برجستگیها و منحنیهای اندام زنان اند.
در نگرش بنیادگرایی تلاش میشود تمامی اسلام با همه تنوع و تکثر فکری، فقهی، فسلفی و سیاسی آن به افراط گرایی فروکاسته شود، اما به نظر میرسد شناخت ماهیت افراط گرایی مستلزم مطالعه ای عمیق تر در لایههای شکلگیری اسلام سیاسی معاصر است. لذا پرسش اصلی این است که ریشههای خشونت و عناصر هنجاری مفهوم افراطگرایی در مقابل زنان در سیاست طالبان چگونه تبیین می گردد؟ گروه طالبان که مبارزه سیاسی و حتی فرهنگی برای کسب قدرت را صرفا از طریق کاربرد خشونت علیه زنان، و براندازی خشن مخالفان شان میدانند. خشونت و محدودسازی فکتورهای است که طالبان میتواند بهعنوان تنبیه در مقابل مردم، بهویژه، زنان در افغانستان استفاده کنند.
طالبان خشونت در مقابل پوشش زنان بهعنوان یک ابزاری برای تحکیم هژمونی قومی خود مورد استفاده قرار میدهند که زمینه رشد و ترقی اقلیتهای قومی و مذهبی دیگر را در ایجاد یک دولت همهشمول از بین ببرد. این هژمونی قومی در سیاستهای امروزی طالبان هویدا است. گذشته از این سیاست تک بعدی طالبان، بحث حقوق اساسی زنان، تحصیل و کار و نقش فعال زنان در جامعه و حکومت است که توسط طالبان به طور کلی نقض شده است. حکومت طالبان را تنها اداره امر به معروف و نهی عنالمنکر که هدف اصلی این اداره تنبه مردم و ایجاد ترس در بین جامعه است، تشکیل میدهد. طالبان نه از تعلیم و تربیه جامعه، نه از فقر و گرسنگی جامعه و نه از رکود و چالشهای بزرگ اقتصادی کشور خبردارند. تمام هم و غم دولت طالبان را ریش و لباس مردان و انحنای اندام زنان تشکیل می دهد.
تنبیه در کلام طالبان، خشونت در مقابل قشر آسیبپذیر جامعه میباشد. این تنبیهات که شامل قتل های زنجیری دختران و زنان معترض، زندانی و ناپدید کردن دختران جوانی که در مقابل نقض حقوق اولیه شان، به مبارزه برخاسته اند و درنهایت سنگسار و تیرباران زنان و کودکان اند، گرچند رنگ و بوی قومی و مذهبی آشکار دارد باور کهنه و افراطی مسلمانان بنیادگرا اند که تمام سرزمینها و کشورهای مثل افغانستان، ایران و سایر کشورها را بهگند و تعفن کشیده اند و این باور بههیچگونه راه رستگاری مردم نیست و در جهت نیل بهایجاد یک دولت سالم برای یک جامعه سالم و باثبات نخواهد بود. زنان در دیدگاه طالبان و دیگر رژیمهای بنیادگرای مثل طالبان هیچگونه جایگاه و ارزش انسانی ندارد.
در نتیجه گفته میتوان که رژیمهای ایدیولوژیک و بنیادگرای مثل طالبان به زنان و حقوق و آزادیهای انسانی زنان هیچگونه باوری ندارد. البته که طالبان با حقوق اقلیتها، دیگراندیشان و تمامی حقوق و کرامت بشری اکثریتی از انسانهای این سرزمین باور، احترام و التزامی ندارد. لذا باید همه آزاداندیشان، به ویژه زنان افغانستان باید در مقابل طالبان به مبارزه خستگیناپذیر و هدفمند خود ادامه دهد تا روزی بتوانیم یک بار دیگر آزادی و دموکراسی را در زندگی خود تجربه کنیم.