واقعیت همین است که توماس وست گفت!
اگر از اشغال افغانستان توسط امپراتوری بریتانیا در قرن نزدم و اوایل قرن بیستم بگذریم؛ زیرا بر سر آن توافق نظر میان مورخین و آگاهان وجود ندارد، دستکم تجاوز ارتش سرخ در نیمه دوم قرن بیستم موضوعی نیست که بتوان انکار کرد.
نویسنده: فریاد هویدا
افغانستان کشوری است که همواره از سوی ابرقدرتها و کشورهای همسایه مورد تهاجم چه مستقیم و چه غیر مستقیم قرار گرفته است. یکی از علل عدم شکلگیری ثبات سیاسی نیز در این کشور، دخالت کشورهای منطقه و جهان دانسته میشود؛ چه افغانستان به عنوان یک کشور محصور در خشکه، دارای اقتدار سیاسی ضعیف و تنوع فرهنگی و قومی و زبانی گسترده، در سده نزدهم، بیستم و بیست و یکم به رغم تلاشهای ناکامی که صورت گرفته، نتوانسته به وحدت ملی واقعی، تامین امنیت سراسری و ارائه الگویی از حکومت داری که مورد پسند همه اقوام و اقشار ساکن در این سرزمین باشد، دست یابد. از همین جهت است که اقتدار سیاسی دولتها و حکومتهایی که تاکنون در افغانستان ایجاد شده محدود به شهرهای بزرگ و در خوشبینانه ترین حالت، برخی ولسوالیها بوده است.
اگر از دوره عبدالرحمان خان به این طرف را بررسی کنیم، دو موضوع به عنوان متغیر اثرگذار بر حالات و حوادث در افغانستان تعیین کننده بوده است: تحت الحمایگی و شورشگری.
نگاهی گذرا به تاریخ 140 ساله معاصر، نشاندهنده دخالت خارجیها و شورشها بوده است؛ چنانچه عبدالرحمان خان به حمایت انگلیسها سلطه و حاکمیت خود را با قلع و قمع اقوام هزاره گسترش داد، پسرش حبیبالله خان سلطنت نسبتاً آرام و مطیع را از پدر به ارث برد، اما تحت حمایت بریتانیا باقی ماند، تا میرسیم به امانالله خان که مدعای استقلال در سر پرورید و مغضوب انگلیسها واقع شد. شورش حبیبالله کلکانی با حمایت انگلیسها واقع شد و سرانجام نادرخان از سوی بریتانیاییها حاکم و خفقان را در کشور گسترد.
کودتای داوود خان، کودتای هفتم ثور سال 57 خورشیدی، دوره تجاوز ارتش سرخ، ظهور طالبان، دوره 20 ساله جمهوریت و اینک به قدرت رسیدن دوباره طالبان تماماً متاثر از دخالت خارجی بوده و هیچگاه نتوانسته ثبات سیاسی را به وجود بیاورد؛ چون قاعده هرم قدرت مبتنی بر اراده و خواست مردم نبود.
اخیراً توماس وست نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان سخن مهمی در مورد وضعیت افغانستان زد. وست خطاب به مردم افغانستان گفت که منتظر جامعه جهانی نباشند و خود کشور و نظام خود را بسازند.
این سخن وست واقعیت میدانی افغانستان است؛ کشوری که از نقطه نظر جئو استراتیژیکی، جئو پولیتیکی، جئو اکونومیکی و جئو ترانزیتی اهمیت فوقالعاده دارد، اما بنا بر دخالت کشورهای دور و نزدیک، مردم آن نتوانسته بر سرنوشت خویش حاکم شود.
همین اکنون که این سطور را مینویسم، کشورهای ایران، پاکستان، چین، روسیه، قطر، ازبکستان، سعودی و برخی کشورهای دیگر در امور داخلی افغانستان دخالت میکنند؛ چیزی که عامل اصلی عدم شکلگیری ثبات سیاسی و امنیت سراسر در افغانستان است.
در جهان معاصر هیچ کشور به معنی عام و تام کلمه همانند امریکا ابر قدرت نیست که بتوان جای خالی آن را در افغانستان پر کند. پس هیچ کشور دیگر نمیتواند همانند امریکا از اراده مردم افغانستان حمایت نظامی و مالی کند و انتظار داشتن از چین و روسیه و کشورهای همسایه کاملاً منتفی است.
بنا بر این، مردم افغانستان در آزمون بزرگی قرار دارند که خود سرنوشت خود را تعیین کنند و یگانه راه نیز مذاکره و گفتوگو است نه جنگ!