افغانستان و رویکردهای سیاسی
نویسنده: بصیره شیرزاد
افغانستان، از جمله کشورهای استکه اکثر سیاستمداران آن، در سیاست و دولتداری نیز رویکرد ایدیولوژیک دارند. اقوام مختلف با فرهنگ و ارزشهای متفاوت زندگی میکنند. برای یک کشور آباد میبایست همه افراد آن کشور به ارزشهای ملی، منافع ملی و دستآوردهای ملی بیاندیشند. برای رسیدن بهچنین اهداف، باید مردم آن کشور زیر چتر و چوکات یک نظام واحد قرارگیرند. شکلگیری یک نظام واحد به یک نظام دموکراتیک نیازمند اند که همه افراد آن کشور پایبند اصول دموکراسی و قوانین نظام دیموکراتیک باشند.
دموکراسی به نوع نظامی گفته میشود که مردم اقتدار برای انتخابِ قانون و قانونگذاری دارند. و اصول دموکراسی عبارت از آزادی اجتماعی، آزادی بیان، آزادی شهروندی، حق زندگی و حقوق اقلیتها میباشد.
در غیر این صورت اداره و کنترول اقوام و گروههای مختلف کار بسیار دشواری است. زمانی افراد یک کشور پایبند اصول دموکراسی و ارزشها میباشد که مردم آن کشور در سطح بلند از آگاهی قرار گرفته باشند. تا بشود به منافع ملی و ارزشهای ملی کشور خود بیاندیشند نه برای منافع خود و یک قوم خاص.
متاسفانه افغانستان با مشکلات زیادی مواجه اند که در این مقاله به گوشهای از مشکلات سیاسی آن پرداخته ام.
انسانها همه مانند زنجیر بهم پیوسته اند که به تنهایی هیچ کار را به شکل درست انجام داده نمیتوانند. به همین گونه خانوادهها، جوامع و کشورها برای پیشبرد زندگی و مترقی شدن به روابط و تعاملات هم نیاز دارند. چون افغانستان از جمله کشورهای توسعه نیافته اند به تنهایی نمیتواند نیازهای خود را مرفوع سازد. بنابر نیازهای خود میبایست با کشورهای همسایه و همکار در تعامل باشد.
در تاسفم که نظر به موقعیت ژئوپلیتیک، افغانستان به میدان نبرد یا ساحه خطر به بعضی کشورها تبدیل گردیده که باعث عقب ماندگی آن نیز گردیده است. کشورهای که احساس خطر میکنند موانع ایجاد کرده تا مبادا با کشورهای مخالف روابط نیک و سهم فعالیتهای بیشتر داده شود. چون از بودن آن کشورها در داخل افغانستان احساس خطرمیکنند.
کشورهای مانند پاکستان، ایران… برای اینکه فعالیتهای هند، چین … در افغانستان کمتر نمایند از هر نوع سیاستهای غیر اخلاقی و غیر انسانی توسط گروهها و افراد در داخل افغانستان استفاده مینمایند. اما افغانستان در مقابل این کشور ها هیچ نوع میکانیزم و پالسی مشخصی ندارد. تا با آن گروهها و یا افراد برخورد قانونی صورت گیرد تا به سیاست و قوانین داخلی افغانستان مداخله بیرونیها بیاثر باشد.
ما به همین دلیل ها با کشوری دوست دوشمن هستیم.
در نبود یک سیاست درست، سایر کشورها از افراد سیاسی و گروهها به حیث ابزار و وسیله رسیدن به اهداف خود شان استفاده میکنند که آنها فاقد توان و صلاحیت اداره حکومت اند. زمانی که افراد سیاسی فاقد توان و صلاحیت اداره حکومت باشند نه تنها گروههای تروریستی بلکه دها مشکل دیگر بوجود می آید که قادر به حل آن نیستند.
نبود اعتبار سیاسی حکومتها باعث کودتا، سقوط، جابجایی آن نظامها میگردد. کشورهای همکار و هم پیمان، سازمان ها… تقصیر ها را از نبود اعتبار سیاسی، وخامت اوضاع سیاسی، ناتوانی نظام سیاسی بدوش نظام فاقد توان و صلاحیت میدانند. و بدیل آن نظام را تشویق و ترغیب نموده و با آنها وارد تعامل میشوند. در سیاست اصل تعامل و مذاکر مهمترین اصل اند که باعث سقوط و از هم پاشیدن نظامها میگردد.
مثلا: من بخواهم کانی خریداری نمایم اول با صاحب کان وارد مذاکره میشوم و بعد از برد مذاکره معامله را انجام میدهم. در صورت نبود فرد قویتر از من معامله به من واگذار میگردد. اگر فرد دارا تر، قوی تر و زیرک تر از من وارد معامله شود ممکن معامله را ببازم.
بل وارک مینویسند (تحریک طالبان در اول یک گروه فاقد اعتماد و اعتبار سیاسی بودند اما با سیاستهای خود وارد میز مذاکره گردیدند و خواهان صلح مشترک شدند .سیاست های بیرونی با تحریک طالبان وارد مذاکره گردید، برای رسیدن به اهداف خودشان دز و خلا بین مردم و جمهوریت را بیشتر نمودند. با به اوج رسیدن فساد اداری، فساد مالی… طالبان خواستار تمام قدرت شدند.
یکی از اعضای مذاکره کننده طالبان گفت: نظام فعلی افغانستان فاسد و ناتوان اند ما نمیتوانیم با کشتی غرق شده خود را غرق نماییم.
و از ایالت متحده خواستار قدرت به مدت ۳ الی ۵ سال شدند. در تعهد نامه با ایالت متحده چنین تعهد کردند. “طالبان با جامعه جهانی به ویژه با ایالت متحده همکاری خواهند کرد. ما ثابت خواهیم کرد که طالبان چنان که دشمن سختی بوده اند، در آینده شریک قابل اعتمادی خواهند بود.”
بعد از مذاکره و تعهد گزارش محرمانه به رادیو آزادی به دستور ناتو منتشر میگردد که طالبان به استقلالیت مالی و نظامی دست یافته اند.
زمانی که بایدن برنده ریاست جمهوری میگردد، میخواهد که یک واحد کوچک از نیروهای آمریکایی را برای پشتیبانی از اقدامات ضد تروریسم در افغانستان حفظ نماید.
اما طالبان میگویند اگر نیروهای خارجی در افغانستان باقی بماند، توافقنامه باطل میگردد.)
با نشر چنین گزارشها به طالبان جسارت و اعتبار بخشیدند و روحیه افراد نظامی دولت جمهوری را ضعیفتر نموده اند.
تحریک طالبان با مذاکره های شان وارد معامله گردیدند و تمام قدرت را در معامله و میز مذاکره با سیاستهای شان برنده شده اند.
نظام جمهوریت با نبود سیاست و مذاکره درست معامله را باخت و افغانستان به بدیل آن معامله گردید.
افراد درست سیاسی باعث سربلندی و نیکنامی کشور خود میگردد که در نبود آن کشورها به سقوط، کودتا یا چند پارچهگی مواجه میشود.
امروز نیز حکومت موقت روابط درست سیاسی با سایر کشورها ندارد چون امارت در مقابل روابط با آنها باید نکات حقوق بشری و تعهد نامه دوحه را عملی نمایند. در گذشته و حال روابط درست سیاسی وجود نداشته که یکی از مشکلات اساسی یک کشور همان روابط سیاسی و سیاست داخلی آن کشور میباشد.
برای حل این مشکل افراد سیاسی که پایبند ارزشهای ملی اند، میبایست از روابط سیاسی به نفع مردم و کشور خود استفاده نمایند. در مقابل کشو های متعهد یک پالسی مشخص داشته باشد تا خود صاحب صلاحیت و قدر و تصمیمگیری نظام خود در مقابل نظامهای بیرونی باشد.
افراد که در راس قرار میگیرند باید صاحب صلاحیت باشند و در امور کشور (انتخاب معاونین، روئسا مجلسین، قوه قضائیه، وزرا ، وکلا نظامی ها…)خود تصمیم گیرنده و صاحب صلاحیت باشد. تا افراد بیرونی با هویتهای تصنعی، ملبس با لباسهای افغانستانی به مذدوری و جاسوسی از طرف کشورهای بیرونی، قدرتهای جهانی انتخاب و صاحب صلاحیت و مقام نگردد.
آن زمان معاملات و مذاکرات به نماینده گی ریس قدرت در داخل کشور اجرا و انجام میگردد.