رخدادهای طبیعی ویرانگر؛ به رسم وطنداری آسیب دیدگان را فراموش نکنیم!
در یکی دو ماه اخیر، حوادث طبیعی همانند جاری شدن سیلابها، زلزله، حوادث ترافیکی و شیوع بیماریهای ساری قربانی زیادی از مردم در مناطق مختلف گرفته است. زلزله ویرانگر در پکتیکا و خوست، جاری شدن سیلابها در پروان و کاپیسا و پنجشیر و ننگرهار و میدانوردک و غزنی و پکتیا و پکتیکا و زابل و هلمند و هرات و ارزگان و لغمان، شیوع بیماری ساری کولرا در زابل و هلمند و جوزجان، شیوع بیماری «دنگی» در ننگرهار، حوادث ترافیکی مرگبار در جوزجان و فاریاب و دایکندی و هرات و قندهار و ارزگان و برخی حوادث دیگر از جمله بلایای طبیعی است که در چند ماه اخیر صدها نفر را کشت و هزاران تن دیگر را متاثر ساخت.
افغانستان کشوری است که فقیر که از سالیان متمادی به این طرف با بحرانهای اقتصادی ناشی از دههها جنگ و ناامنی و بیثباتی پنجه در پنجه بوده و بحرانهای و حوادث طبیعی نیز کمر مردم فقیر و نادار را بیشتر خم میکند. از جانب دیگر، مردم افغانستان اکثراً کشاورز و وابسته به دام و زمین و حاصل آن هستند که حوادث طبیعی، این یگانه مسیر در آمد خانوادههای روستایی را نیز میبندد.
اکنون خانوادهها و باشندگان روستاهایی که خانهها و زمین و مواشی شان را زلزله و سیل از بین برده، نه سرپناه دارند، نه آب صحی و پاک و نه در آمدی که بتوانند مایحتاج خود را از بازار متورم افغانستان تهیه کنند.
این مردم بلاکشیده فارغ از نژاد و زبان و سمت و مذهب و اسم و رسم، همه در یک وجه مشترک هستند و آن هم بربادی دار و ندار زندگی شان است. نه مواشی مانده، نه خانه دارند، نه زمین زراعتی و نه امیدی به دریافت کمک؛ زیرا همین اکنون سازمانهای بینالمللی کمکرسان فریاد میزنند که برای کمک بشردوستانه بودجه کافی ندارند و جهان هم انگار غرق در رقابتهای کلان است و فراموش کرده که مردمانی گرسنه و پا و برهنه محتاج نان شب خود و فرزندان شان در گوشهای از کره زمین نفس میکشند.
در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و انسانی هر یک از باشندگان افغانستان است که به قدر توان و وسع خود برای هموطن آسیب دیده خود کمک کنند و نگذارند که ننگ مرگ مروت بر جبین تاریخ ما حک شود؛ زیرا بر اساس متل معروف «قطره قطره دریا میشود» اگر هر باشندگان مستعد افغانستان با فرض این که 10 میلیون انسان دارای در آمد مالی در این کشور زندگی میکند، مبلغ 50 افغانی کمک کند، برای او کمر شکن نیست، اما همین 50 افغانی وقتی ضرب در 10 میلیون شود، مبلغی نجومی 500 میلیون افغانی به دست میآید.
رسم همدلی و وطنداری در چنین حالتهایی است که تبلور مییابد و در واقع سره از ناسره جدا میگردد. ما لاف ملت بودن و داشتن تاریخ و فرهنگ غنی را میزنیم، اما منتظر مینشینیم تا خارجیها کمک کنند و ما بیخیال شویم.
تا چه زمانی منتظر کمک خارجیها باشیم، تا کی باید دستمان را خارجیها بگیرند و لقمه را در دهانمان بگذارند، ما چه زمانی به خود میآییم و خویشتن را میسازیم؟
اکنون آن زمان است، بیایید که با کمک به هممیهنان ما ساختن خویشتن را آغاز کنیم!