دوبیتیهای فرمایشی
شاعر: صادق زارع
یکی از دوستانم خواست تا یک دو بیتی سرایم. اینهم دوبیتی بهذوق آن دوست عزیزم:
دلم چون موج دریا می زند جوش
لبانم خنده را کرده فراموش
خوشا! آن روز و آن شب های زیبا
که بودم با رفیقم دوش با دوش
جدایی آتش این قلب و جان است
جدایی خرمن آتش فشان است
همان روزی که از دلبر جدایم
ز چشمم سیل اشک غم روان است
غم جانان سر و جانم گرفته
چو خون تازه شریانم گرفته
شرار و شعله هجر و جدایی
به تن چون عشقه پیچانم گرفته
به شب ها خواب از چشمان ما رفت
دل از جان سوی آن جانان ما رفت
چو ارقم تا سحر در پیچ و تابم
به ناله روز و شب دوران ما رفت
بود یارم فقط آن کشور من
انیس این دل غم پرور من
ز جور این زمان بی مروت
گرفت خار مغیلان بستر من