نقش تخیل درشعر
نقش تخیل کتمان شده در لایههای بینش زیباشناختی شاعر جا افتاده.
تخیل همواره از محیط بینش شاعر متاثرشده از کانال شعور افراز و از عالم میتافزیک روی سلولهای مغز تصویر هنری را در قالب شعر، داستان، نقاشی، موسیقی و… به وجود میآورد و بر وجود زیباشناختی وجود زیبا را به میان میآورد. همچنان بینش شاعر تغذیه بر ایجاد و ظهور کنشهای اولیه در تخیل میکند.
روند تکامل بشر در فرایند متمدن شدن همواره در صدر ادبیات به ویژه نقش ایدیولوژیکی/اندیشه فرهنگی در جوامع بشری داشته و خواستگاه انقلاب فکری در آرمان شهر تکفردی بوده که زایندهای متحول شدن و دست یافتن به زندهگی مدرن در جریان تاریخ بشریت شده و از دیر زمانی دانشمندان حوزه زیستشناسی و ادبی تعاریف جداگانه و برداشتههای مختلف پیرامون نقش تخیل در ساختارهای فرا اولیه زندهگی قدیم و مدرن امروزی ارایه نمودهاند که در کل میتوان تخیل را «تخیل تودهای بیجان و جامد از تصاویر محصول ادراک حسی نیست بلکه قوه دگرگون ساختن آنها است، تصویر واقعیت نیست بلکه ساختن تصاویری است که از واقعیت فراتر میروند.»
انسان خِردمند همواره در جستوجوی پیرامون محیط زندهگی خودش بوده و مبارزه با نادانی را در خود پرورش داده میسر صعود زندهگی را برای بالندهگی قوه تخیل خودش فراهم میسازد که نقش بنیادی در ایجاد و ظهور کنشهای بروز امروز جامعه انسانی داشته تکامل را در خود به نمایش قرار میدهد.
اما در اینجا بیشتر در مورد نقش تخیل در فرایند خلق شعر میپردازیم که چگونه رمزهای اکستابی و قراردادی سمبولیک را که وسیله افهام تفهیم زبان میشود در قالب هنر شعر به زبان شاعرانه با محوریت تخیل، عاطفه و آرایههای ادبی بیان میکند و حس نامریی درون خودش را زنده ساخته برای مخاطب فرصت دخیلسازی را در تخیلات عاطفی فراهم میکند و دنیایی مورد نظر عاطفی را برای هر مخاطب ایجاد نموده شعر را به بالندهگی میرساند.
پرورش تخیل که تغدیه از بینش زیباشناختی و تجربههای عینی و مطالعوی شاعر میکند چه نقش در شکلگیری منبع تخیل دارد؟
بینش زیباشناختی و دست یافتن به تخیلات فراباوری مستلزم شعور شاعرانگی و شخصیت تیوریسن در بیشن خلاق شاعر میباشد. محیط بینش شاعرانه همواره با علامههای و رمزهای بنا شده که ماهیت آینده را در زمان حال نمایش میدهند؛ اینکه قدرت و لمس این علامهها چقدر میتواند قوه تخیل شاعر را بیدار سازد ریشه بر بینش و تجربیات از دنیای واقعی وی دارد.
اینکه ظرفیت عقلی روحی شاعر درکدام سطح به بلوغ رسیده پیوند مشترک بین تخیلات و شخصیت حقیقی شاعر را میتواند بهتر در عملکردش به تصویر بکشد.
نمونه این خواهد بود که ظرفیت تخیلات مولانا، بیدل یا هم قهار عاصی و یا هم احمد شاملو در میزان باروری چگونه تا امروز قابلیت نفوذ بر افکار شاعران و مخاطبان دارد. در کنار بلوغ عقلی، بلوغ روحی و عملکرد قوه خیال تاثیر مستقیم روی اشعارشان داشته. با پژوهش روی این بُعد شاعران و واکاوی روی ویژهگی باریکاندیشی اشعارشان در خواهیم یافت که تخیلات در به جایگاه بلندی صعود کرده که در زنده نگه داشتن اشعارشان تاثیر عمیق دارد.
منابع تخیلات در محیط فزیکی و نامریی شاعران هر لحظه در حال حرکت است مشروط بر اینکه شاعران ظرفیت درک این کنشهای منحصر به شخصیت حقیقی و عرفان درونشان را شناخته در رشد آن ترفندهای صچهها عرفانشان را به کار گیرند.
بناً برای دست یافتن و شناخت این علامهها به محیط خود از دید شاعرانه نگریسته میشود. و دنیای درون مایه را در شکلگیری تصویرهای نامریی که مستلزم خیالپردازی ست در صکوی شعر با واژههای رنگین که آمیخته با پیام و نبض احساس شاعر میباشد، خلاقانه در عمل مبنی بر اصول شعر در تازهسازی و خلق تخیل مدرن در شعر و بینش شاعرانگی چنگ میزند که بینش جاویدانگی کلمات را برای استقرار محتوایی درونی شعر به وسعت تخیل احتوا میکند و شاعر را در خلق و زایش واژههای تصویری دوبُعدی قدرت بسیج ذهنی میدهد.
تصویرهایی که در آرمان شهر تخیلی شاعر شکل میگیرد به باور شماری از پیشکسوتان اهل قلم به ویژه «فروید» تصویر، آنگونه که معتقد بود، بیان اندیشه یا ادراکی که از پیش وجود داشته باشد، نیست.
تصویر گذشتهای در ناخودآگاه شاعر ندارد بلکه خود شاعر آفرینشگر واقعیتی تازه است. واقعیتی که رو به آینده دارد. یعنی شاعر نقش خلاق دارد و واقعیتی تازه میآفریند که در شعر، در قالب کلام شکل میگیرد. تخیل، آفرینش واقعیتی نو از راه کلام و در جان کلام است. پس شعر هستی آفرین است و شاعر نوآور و خلاق.
رابطه تخیل در ظهور و شکلگیری تیوریسن و عملگرایی دانش و شعر آیا در حد تکامل خواهد بود؟
تخیل همان طور که در زایش شعر نقش بینادی دارد در ظهور و شکلگیری و تجربهگرایی علم نیز از خود شاخصهای منظم دارد که با پژوهش نظریهها، تجربههای ثابت و تیوریهای اولیه در پیدایش علم، نظریههای ادبی فلسفی، ایجاد قالب و روشهای تازه در میسر شعر قالب شکن و ایجاد و نوسانسازی ساختارهای تازه در شعر نقش معجزه آسا را در خود جا داده.
بر بیناد نظریههای دانشمندان: «تخیل قدیم و حادث است و شناخت شاعرانه جهان بر شناخت عقلانی جهان تقدم دارد. باشلار برای تخیل دنیای ما بعدالطبیعهای خلق کرده است.» با این نظریه برای رسید به منابع تخیل میتواند مسیر بالندهگی و پرورش تخیل را در افکاری که میزان هجوم تخیلات در آن در حال کاش است رشد و توسعه داد فضا را برای تعامل بر داشتههای ذهنی بامنشه تخیل آمیخته کرد.
تناقض میان تخیل و رویا از بُعد تفکر خودی، مبنای نوآوری را در مرز شکلگیری بیان میکند.
بر بنیاد نظریههای دانشمندان به ویژه «باشلار» بر سر اینکه رویا و خیالبافی یکی نیستند تاکید خاص میکند. خواب بین، به نفس خود شعور ندارد، رویا نفی یا خلاف خودآگاهی است. اما در خیالپردازی، نور خودآگاهی و هوشیاری میتابد. رویای شب نمایشی است بیتماشاگر و رویابین پذیرنده محض و انسانی بینفس. اما خیالپرداز، خودآگاه و هوشیار و از اینرو قادر به وصف بیان تخیلات خویشتن است.
بنا بر این اندیشه باشلار کوچکترین واحد شعر (یا ادبیات) را که تصویر است مورد بررسی قرار میدهد و بر مبنای آن دنیایی جدید را کشف میکند، این تصویر خیال شاعرانه دعوت به سفر است. دعوت به سفر به دنیایی که منتقد میتواند با دنبال کردن روند شکلگیری تخیل و رویاپردازی هنرمند به آن قدم بگذارد.
اینجا است که تخیل در واقع روح شعر دانسته میشود و تقویت و اقدس بودن روح شعری مستلزم یک سلسله قوانین ذاتی واکتسابی منحصر به شاعر است که مبنای آن را پژوهش و بینش زبیاشناسی در خود جا داد.
ذهن نویسنده یا شاعر زمانی بهتر میتواند به منابع خیالپردازی جنگ بزند که بینش توسعه گرانسبت به جهان درونی و بیرونی اطراف خودش داشته باشد تا در فرایند زایش و تکامل خیال چتر وسیع از بینش واقعگرایانه مبتنی بر خیالپردازی در شعر داشته باشد تا باشد هنگام خلق اثرهای تازه در ذهن افکار و احساسات مخاطب نفوذ نموده و برتری اثرش را در سلولهای تخیلی مخاطب افراز کند.